سه‌شنبه، آبان ۲۷، ۱۳۹۳

حاصل دو بردار،صفر ملّت به پیش !. م. ت. اخلاقی





حاصل دو بردار،صفر
ملّت به پیش !
درگذشت خواننده پاپ ایرانی یعنی آقای مرتضی پاشائی بر اثر بیماری سرطان معده،به دنبال خود تجمعّاتی چشمگیر ازدوستداران این خواننده را در اکثر شهرهای ایران به دنبال خود داشت،که این تجمعّات بنا به برخی برداشت ها وسلیقه ها بیشتر ناشی از بغض فروخورده ملّت بود،که با این بهانه همبستگی ملّی خود را بدون هیچگونه بیان، یعنی سر دادن شعار سیاسی به رخ رژیم کشاندند،وبه او نشان دادند که "ما اگرچه خاموش،امّا هستیم" ،ومی توانیم ماه عزا وسینه زنی تور ا به آ واز خوانی در خیابان مبدّل سازیم .
درست پس از این واقعه،متنی کوتاه از طرف یکی از  شعرا ونویسندگان ارجمند تبعیدی میهنمان،یعنی آقای اسماعیل وفا یغمائی نوشته شد،که در بخش نظرات این متن اینجانب ٢ نظر را به پای آن نگارش کردم .متن به همراه نظرات در آدرس زیر قابل دسترسی است :
به د نبال این متن یا شاید تیتر:" پرمعنی" بیان شده،اینجانب خبر را پیگیری کرده ومشاهده نمودم که مسئله جدّی تر از آنست که خبر فوت یک خواننده باشد.به دنبال این پیگیریها در سایتهای مختلف،سری هم به سایتهای رنگارنگ سازمان مجاهدین(مسعود رجوی) زدم .
هیچ خبری نبود،حّتی یک اشاره کوتاه،آنهم از سازمانی که پشه را نپریده در هوا، از چند زاویه فیلم برداری سه بعدی هم می کند.
سرانجام طلسم شکست وبا حالت"بگم،نگم"،تلویزیون سازمان مجاهدین یعنی همان تلویزیون ملّی(بخوانید "میلی") در ته یا وسط خبرهایش چنین خبر را در تاریخ شنبه ٢٤ آبان ١٣٩٣ پخش کرد که(عین خبر در زیر نقل می شود) :
" ....هنگام مراسمی به مناسبت فوت"یک هنرمند"،گاز اشک آور شلیک،وشماری را دستگیر کردند،بر اساس برخی گزارشها حدّاقل ١۵ تن توّسط نیروهای سرکوبگر دستگیر شدند.گزارشها حاکیست در این رابطه مردم درشهرهای تهران مشهد،قوم،سمنان،گنبد،بندرعبّاس،کرمانشاه،یزد،دزفول،اهواز،زنجان وتبریز دست به تجمّعات اعتراضی زده بودند .یک سایت حکومتی این تجمّعات رانشانه شکست سیاستهای سرکوبگرانه رژیم توصیف کرد و نوشت:مردم مشهد روی کنسرت را ندیده اند،واگر بخواهند در کنسرت شرکت کنند،باید به شهرهای دیگر سفر کنند،ولی مردم همین شهر،برای"یک هنرمند" تجمّع برگزار کردند تا مشخصّ شود سختگیریهای بیهوده ای که سالها ست بر مردم این شهر بزرگ تحمیل شده،نتیجه نداده است.
توّجه شود که خبر،با واژه فوت "یک هنرمند"،بدون ذکر نام مرتضی پاشائی، انگار که این سازمان وتشکّل،یک سازمان غیر ایرانی وبیگانه زبان است،نشر داده شد.
تشکیلاتی که طرف متوّلد نشده،شجره نامه اش را هم در می آورد،با این شیوه از واقعه اظهار بی اطّلاعی می کند( طفل معصوم اسامی تک تک شهرها وتعداد نفرات دستگیر شده را میداند،امّا نام این هنرمند را نه !!؟؟)
در روز دوّم درگذشت مرتضی پاشاهی وپس از مراسم خاک سپاری ایشان، یعنی یکشنبه ٢۵ آبان ١٣٩٣،وقتی که این تشکیلات مشاهده کردند که انگار از قافله عقب مانده وهمانند رژیم غافلگیر شده اند،به اصطلاح با مرد رندی به عنوان خبر داغ،با پخش یک عکس رنگی"مانکنی " از این خواننده با تیتر اگردرست شنیده باشم(در این باره مطمئن نیستم)"هنرمند فقید"یعنی همان یک هنرمند"ناشناخته" دیروزی به شکل زیر نشر دادند:  
.....هزارن تن در مقابل تالار وحدت برگزار شد،در گیریهائی میان جوانان و ماموران رژیم روی داد،به گفته شاهدان ماموران سرکوبگر رژیم جوانانی را که قصد ورود به ساختمان را داشتند مورد ضرب وشتم قرار دادند،شرکت کنندگان برخی از ترانه های این هنرمند را همخوانی می کردند.به دنبال درگذشت مرتضی پاشاهی،هزاران نفر طی دو روز گذشته در شهرهای مختلف تجمّعاتی برگزار کردند،در مشهد تجمّع مردم به درگیری با ماموران رژیم کشیده شد .
راهی نبود که بگویند :"اشرف نشان" ها به خیابان ریختند.
تا اینجا این راد اشته باشیم.
امّا امشب مطلبی از آقای تقی روزبه مشاهده کردم که اگر در بخش هائی از آن بجای واژه "رژیم" کلمه سازمان مجاهدین را جایگزین سازیم،وجه مشترک این دو جریان"تمامیت خواه" در سطح درگیر،ودر عمق و"آبشخور یکی" را ،براحتی می توان مشاهده کرد.
حال به برخی از پاراگرافهای این متن می پردازیم(بخشهای جایگزین شده به رنگ قرمز نشان داده می شود) :
آقای  روزبه چنین نگارش کرده اند که ،
A :" یکی از تاکتیک های شناخته شده رژیم مصادره سوژه های مردمی و حرکت های اعتراضی آنهاست. تا بدین ترتیب با فرار به جلو، تقابل مردم با خود را پنهان سازد و بتواند سوار بر موج آسیپ پذیری خود را از دیده ها پنهان سازد.
وبنظر اینجانب ،
À : یکی از تاکتیک های شناخته شده"مجاهدین" مصادره سوژه های مردمی وحرکتهای اعتراضی آنهاست.تا بدین ترتیب با فرار به جلو،"عقب افتادگی خود از" مردم را پنهان سازد وبتواند سوار بر موج،جدائی خود ازملّت را از دیده ها پنهان سازد .
آقای روزبه چنین نگارش کرده اند که ،
B :" نمونه تلاش مذبوحانه برای مصادره ندا و تلاشی که برای مصادره موسیقی جوان پسندپاپ و هنرمندان آن انجام می دهد از جمله آنهاست"
وبنظر اینجانب،
 :نمونه تلاش مذبوحانه مجاهدین،تلاش برای  مصادره جانباختگان جنبش ١٣٨٨،از جمله آنهاست.
آقای روزبه چنین آورده اند که :
C : " علیرغم این تلاش های مذبوحانه در این عرصه هم چون عرصه های دیگری نبرد خزنده ای بین رژیم و مردم حول مصادره و ضدمصادره جریان دارد و دیده ایم که معمولا هم در این نبردها، رژیم طرف بازنده است .
وبنظر اینجانب :
Ć : علیرغم این تلاشهای مذبوحانه مجاهدین در این عرصه هم چون عرصه های دیگر،نبرد خزنده ای بین رژیم ومردم ،بر خلاف ادّعای مجاهدین تحت عنوان "اشرف نشان" حول مصادره جریان دارد ودیده ایم که معمولا هم در این نبردها،مجاهدین به عنوان طرف"از قافله عقب مانده"،بازنده بوده اند .
آقای روزبه می نویسند که :
 D : " چرا که این نوع مصادره ها فقط ظاهری و ریاکارانه بوده و جنبه تبلیغاتی دارد و در عمل دقیقا بدلیل موردتوجه و علاقه مردم بودن شروع به انواع اقدامات برای جلویگری از مطرح شدن آنها از جمله انواع تضیقات و کارشکنی ها پیرامون آثار و برگزاری یادبودها می کند.
وبنظر اینجانب :
: چرا که این نوع مصادره ها فقط ظاهری وریاکارانه بوده وجنبه تبلیغاتی واز قافله عقب نمانده بودن را دارد،ودر عمل دقیقا به دلیل مورد توّجه وعلاقه مردم بودن شروع به انواع اقدامات برای به خود چسباندن آنها تحت عنوان"اشرف نشان"،ویا انواع اقدامات برای کم رنگ جلوه دادن آنها را دارد .
آقای روزبه آورده اند که :
E : " چرا که برای یک رژیم تمامیت خواه که تمامی هم و غمش کنترل جامعه است، هر اقدام و تجمع بیرون حتی اگر رنگ و بوی سیاسی هم نداشته باشد، ترسناک و خطرآفرین محسوب می شود! و التبه در جامعه انباشته از نارضایتی غلط هم فکر نمی کند و از قضا همین حساسیت های رژیم به این گونه حرکت ها رنگ و بوی سیاسی می دهد."
وبنظر اینجانب :
É : چرا که برای یک جریان تمامیت خواه که تمامی هم وغمّش کنترل وبه نام خود زدن  هر اقدام وتجمّع بیرون از خود(تحت عنوان اشرف نشان) است،وحتّی برای نیروهای پیرامون خودش سئوال برانگیز، ترسناک وخطر آفرین محسوب می شود ! چرا که نیروهای سازمان مجاهدین مسئله دارشده واز خود سئوال خواهند کرد که :" پس مگر سالها جار زده نمی شد که ما تنها آلترناتیو واپوزیسیون رژیم هستیم ؟ درست سئوال بزرگی که پس ازجنبش ملّی سال ١٣٨٨،قرارگاه اشرف را دربر گرفت ونیروها همه تقریبا مسئله دار شدند.
خود آقای رجوی در یک نشست در قرارگاه اشرف از زبان یکی از اعضاء چنین نقل کرد(عین جمله را بخاطر ندارم)،ولی با این مضمون که :
من در قرارگاه اشرف دارم فوتبال بازی می کنم،در حالی که می بینم همکلاسیم در خیابانها تظاهرات می کند .
پایان مقایسه کردن پاراگرافهائی از متن آقای روزبه .
خلاصه کلام اینکه هر دو جریان"تمامیت خواه"،به عنوان دو بردار رو در روی هم، یعنی بردار رژیم(خامنه ای) و بردار سازمان مجاهدین(مسعود رجوی)،با نادیده گرفتن قدرت وخلاقیت ملّت،از آنچه که در زیر پوست"شب اختناق" می گذرد، غافل .
سازمان مجاهدین(رجوی) هر فرد یا جریان فعّال خارج از خود را عملا بریده از مبارزه خطاب کرده وتنها خود را مالک هرحرکتی به ر سمیت می شناسد ودیگر هیچ ،وهمین دیدگاه است که هر منتقد یا غیر منتقد فعّال سیاسی را مزدور، اطّلاعاتی،ویا با اندکی ارفاق انقلابی،بریده خطاب می کند،ورژیم هم هر حرکتی خارج از خود راو ابسته به فتنه ویا به قول خودش به منافقین وآمریکا واسرائیل نسبت میدهد.
امّا باید گفت که درگیری این دو بردار "تمامیت خواه" طی این سالها بر آیندی صفر داشته،و می بینیم که هم رژیم(خمینی ملعون وجانشین برحقّش خامنه ای رمّال با بکارگیری همه شیوه ها،سرکوب تجمّعات،اعدام هزار  هزار،ترور در داخل و خارج از مرزها،وآخرین تاکتیک مثلا حقّه ای  تحت عنوان اصلاح طلبی) وهم سازمان مجاهدین(مسعود رجوی،با بکارگیری همه شیو ه ها،عملیات چریک شهری وزدن بالاترین مهره های کارساز رژیم،نبرد پیشمرگه ای در کردستان،نبرد جبهه ای یعنی ارتش آزادیبخش،و در آخرین حلقه آویزان شدن به لابی های آمریکائی) برای نابودی هم،هیچ حاصلی(نابودی یکی از طرفین) در برنداشته،وهمچنانکه گفته شد،حاصل این رو در روئی این دوبردار بنا به منطق ریاضی،"متمایل به صفر بوده است،چرا که بردار سوّم که نقش اساسی وتعیین کننده را در این جابجائی وزنه(سرنگونی رژیم)بازی می کند،یعنی توده ملّت در پشت هیچکدام از این بردارهای در گیر رو در رو غایب بوده است.وملّت فقط بهای آنرا پرداخته،لذا توده مردم،پس از امید بریدن ا ز هر دو ،خود به تنهائی وبه کمک فن آوریهای جدید ارتباطی وابتکارات قابل تحسین، دست بکار شده و با هوشیاری کامل از وسط این دوبردار عبور کرده وآنها را در پشت سر خویش سرگردان کرده وهر دو جریان را با ساز خویش به رقص در می آورد،وتا روز سرنگونی که یکی را به زباله دان تاریخ ودیگری را به حال خود رها کرده ودر صندلی خویش مودّبانه بنشاند.

آری حاصل این دوبردار صفر ،
ملّت به پیش !


م – ت اخلاقی
٣ شنبه ٢٧ آبان ١٣٩٣
درگذشت خواننده پاپ ایرانی یعنی آقای مرتضی پاشائی بر اثر بیماری سرطان معده،به دنبال خود تجمعّاتی چشمگیر ازدوستداران این خواننده را در اکثر شهرهای ایران به دنبال خود داشت،که این تجمعّات بنا به برخی برداشت ها وسلیقه ها بیشتر ناشی از بغض فروخورده ملّت بود،که با این بهانه همبستگی ملّی خود را بدون هیچگونه بیان، یعنی سر دادن شعار سیاسی به رخ رژیم کشاندند،وبه او نشان دادند که "ما اگرچه خاموش،امّا هستیم" ،ومی توانیم ماه عزا وسینه زنی تور ا به آ واز خوانی در خیابان مبدّل سازیم .
درست پس از این واقعه،متنی کوتاه از طرف یکی از  شعرا ونویسندگان ارجمند تبعیدی میهنمان،یعنی آقای اسماعیل وفا یغمائی نوشته شد،که در بخش نظرات این متن اینجانب ٢ نظر را به پای آن نگارش کردم .متن به همراه نظرات در آدرس زیر قابل دسترسی است :
به د نبال این متن یا شاید تیتر:" پرمعنی" بیان شده،اینجانب خبر را پیگیری کرده ومشاهده نمودم که مسئله جدّی تر از آنست که خبر فوت یک خواننده باشد.به دنبال این پیگیریها در سایتهای مختلف،سری هم به سایتهای رنگارنگ سازمان مجاهدین(مسعود رجوی) زدم .
هیچ خبری نبود،حّتی یک اشاره کوتاه،آنهم از سازمانی که پشه را نپریده در هوا، از چند زاویه فیلم برداری سه بعدی هم می کند.
سرانجام طلسم شکست وبا حالت"بگم،نگم"،تلویزیون سازمان مجاهدین یعنی همان تلویزیون ملّی(بخوانید "میلی") در ته یا وسط خبرهایش چنین خبر را در تاریخ شنبه ٢٤ آبان ١٣٩٣ پخش کرد که(عین خبر در زیر نقل می شود) :
" ....هنگام مراسمی به مناسبت فوت"یک هنرمند"،گاز اشک آور شلیک،وشماری را دستگیر کردند،بر اساس برخی گزارشها حدّاقل ١۵ تن توّسط نیروهای سرکوبگر دستگیر شدند.گزارشها حاکیست در این رابطه مردم درشهرهای تهران مشهد،قوم،سمنان،گنبد،بندرعبّاس،کرمانشاه،یزد،دزفول،اهواز،زنجان وتبریز دست به تجمّعات اعتراضی زده بودند .یک سایت حکومتی این تجمّعات رانشانه شکست سیاستهای سرکوبگرانه رژیم توصیف کرد و نوشت:مردم مشهد روی کنسرت را ندیده اند،واگر بخواهند در کنسرت شرکت کنند،باید به شهرهای دیگر سفر کنند،ولی مردم همین شهر،برای"یک هنرمند" تجمّع برگزار کردند تا مشخصّ شود سختگیریهای بیهوده ای که سالها ست بر مردم این شهر بزرگ تحمیل شده،نتیجه نداده است.
توّجه شود که خبر،با واژه فوت "یک هنرمند"،بدون ذکر نام مرتضی پاشائی، انگار که این سازمان وتشکّل،یک سازمان غیر ایرانی وبیگانه زبان است،نشر داده شد.
تشکیلاتی که طرف متوّلد نشده،شجره نامه اش را هم در می آورد،با این شیوه از واقعه اظهار بی اطّلاعی می کند( طفل معصوم اسامی تک تک شهرها وتعداد نفرات دستگیر شده را میداند،امّا نام این هنرمند را نه !!؟؟)
در روز دوّم درگذشت مرتضی پاشاهی وپس از مراسم خاک سپاری ایشان، یعنی یکشنبه ٢۵ آبان ١٣٩٣،وقتی که این تشکیلات مشاهده کردند که انگار از قافله عقب مانده وهمانند رژیم غافلگیر شده اند،به اصطلاح با مرد رندی به عنوان خبر داغ،با پخش یک عکس رنگی"مانکنی " از این خواننده با تیتر اگردرست شنیده باشم(در این باره مطمئن نیستم)"هنرمند فقید"یعنی همان یک هنرمند"ناشناخته" دیروزی به شکل زیر نشر دادند:  
.....هزارن تن در مقابل تالار وحدت برگزار شد،در گیریهائی میان جوانان و ماموران رژیم روی داد،به گفته شاهدان ماموران سرکوبگر رژیم جوانانی را که قصد ورود به ساختمان را داشتند مورد ضرب وشتم قرار دادند،شرکت کنندگان برخی از ترانه های این هنرمند را همخوانی می کردند.به دنبال درگذشت مرتضی پاشاهی،هزاران نفر طی دو روز گذشته در شهرهای مختلف تجمّعاتی برگزار کردند،در مشهد تجمّع مردم به درگیری با ماموران رژیم کشیده شد .
راهی نبود که بگویند :"اشرف نشان" ها به خیابان ریختند.
تا اینجا این راد اشته باشیم.
امّا امشب مطلبی از آقای تقی روزبه مشاهده کردم که اگر در بخش هائی از آن بجای واژه "رژیم" کلمه سازمان مجاهدین را جایگزین سازیم،وجه مشترک این دو جریان"تمامیت خواه" در سطح درگیر،ودر عمق و"آبشخور یکی" را ،براحتی می توان مشاهده کرد.
حال به برخی از پاراگرافهای این متن می پردازیم(بخشهای جایگزین شده به رنگ قرمز نشان داده می شود) :
آقای  روزبه چنین نگارش کرده اند که ،
A :" یکی از تاکتیک های شناخته شده رژیم مصادره سوژه های مردمی و حرکت های اعتراضی آنهاست. تا بدین ترتیب با فرار به جلو، تقابل مردم با خود را پنهان سازد و بتواند سوار بر موج آسیپ پذیری خود را از دیده ها پنهان سازد.
وبنظر اینجانب ،
À : یکی از تاکتیک های شناخته شده"مجاهدین" مصادره سوژه های مردمی وحرکتهای اعتراضی آنهاست.تا بدین ترتیب با فرار به جلو،"عقب افتادگی خود از" مردم را پنهان سازد وبتواند سوار بر موج،جدائی خود ازملّت را از دیده ها پنهان سازد .
آقای روزبه چنین نگارش کرده اند که ،
B :" نمونه تلاش مذبوحانه برای مصادره ندا و تلاشی که برای مصادره موسیقی جوان پسندپاپ و هنرمندان آن انجام می دهد از جمله آنهاست"
وبنظر اینجانب،
 :نمونه تلاش مذبوحانه مجاهدین،تلاش برای  مصادره جانباختگان جنبش ١٣٨٨،از جمله آنهاست.
آقای روزبه چنین آورده اند که :
C : " علیرغم این تلاش های مذبوحانه در این عرصه هم چون عرصه های دیگری نبرد خزنده ای بین رژیم و مردم حول مصادره و ضدمصادره جریان دارد و دیده ایم که معمولا هم در این نبردها، رژیم طرف بازنده است .
وبنظر اینجانب :
Ć : علیرغم این تلاشهای مذبوحانه مجاهدین در این عرصه هم چون عرصه های دیگر،نبرد خزنده ای بین رژیم ومردم ،بر خلاف ادّعای مجاهدین تحت عنوان "اشرف نشان" حول مصادره جریان دارد ودیده ایم که معمولا هم در این نبردها،مجاهدین به عنوان طرف"از قافله عقب مانده"،بازنده بوده اند .
آقای روزبه می نویسند که :
 D : " چرا که این نوع مصادره ها فقط ظاهری و ریاکارانه بوده و جنبه تبلیغاتی دارد و در عمل دقیقا بدلیل موردتوجه و علاقه مردم بودن شروع به انواع اقدامات برای جلویگری از مطرح شدن آنها از جمله انواع تضیقات و کارشکنی ها پیرامون آثار و برگزاری یادبودها می کند.
وبنظر اینجانب :
: چرا که این نوع مصادره ها فقط ظاهری وریاکارانه بوده وجنبه تبلیغاتی واز قافله عقب نمانده بودن را دارد،ودر عمل دقیقا به دلیل مورد توّجه وعلاقه مردم بودن شروع به انواع اقدامات برای به خود چسباندن آنها تحت عنوان"اشرف نشان"،ویا انواع اقدامات برای کم رنگ جلوه دادن آنها را دارد .
آقای روزبه آورده اند که :
E : " چرا که برای یک رژیم تمامیت خواه که تمامی هم و غمش کنترل جامعه است، هر اقدام و تجمع بیرون حتی اگر رنگ و بوی سیاسی هم نداشته باشد، ترسناک و خطرآفرین محسوب می شود! و التبه در جامعه انباشته از نارضایتی غلط هم فکر نمی کند و از قضا همین حساسیت های رژیم به این گونه حرکت ها رنگ و بوی سیاسی می دهد."
وبنظر اینجانب :
É : چرا که برای یک جریان تمامیت خواه که تمامی هم وغمّش کنترل وبه نام خود زدن  هر اقدام وتجمّع بیرون از خود(تحت عنوان اشرف نشان) است،وحتّی برای نیروهای پیرامون خودش سئوال برانگیز، ترسناک وخطر آفرین محسوب می شود ! چرا که نیروهای سازمان مجاهدین مسئله دارشده واز خود سئوال خواهند کرد که :" پس مگر سالها جار زده نمی شد که ما تنها آلترناتیو واپوزیسیون رژیم هستیم ؟ درست سئوال بزرگی که پس ازجنبش ملّی سال ١٣٨٨،قرارگاه اشرف را دربر گرفت ونیروها همه تقریبا مسئله دار شدند.
خود آقای رجوی در یک نشست در قرارگاه اشرف از زبان یکی از اعضاء چنین نقل کرد(عین جمله را بخاطر ندارم)،ولی با این مضمون که :
من در قرارگاه اشرف دارم فوتبال بازی می کنم،در حالی که می بینم همکلاسیم در خیابانها تظاهرات می کند .
پایان مقایسه کردن پاراگرافهائی از متن آقای روزبه .
خلاصه کلام اینکه هر دو جریان"تمامیت خواه"،به عنوان دو بردار رو در روی هم، یعنی بردار رژیم(خامنه ای) و بردار سازمان مجاهدین(مسعود رجوی)،با نادیده گرفتن قدرت وخلاقیت ملّت،از آنچه که در زیر پوست"شب اختناق" می گذرد، غافل .
سازمان مجاهدین(رجوی) هر فرد یا جریان فعّال خارج از خود را عملا بریده از مبارزه خطاب کرده وتنها خود را مالک هرحرکتی به ر سمیت می شناسد ودیگر هیچ ،وهمین دیدگاه است که هر منتقد یا غیر منتقد فعّال سیاسی را مزدور، اطّلاعاتی،ویا با اندکی ارفاق انقلابی،بریده خطاب می کند،ورژیم هم هر حرکتی خارج از خود راو ابسته به فتنه ویا به قول خودش به منافقین وآمریکا واسرائیل نسبت میدهد.
امّا باید گفت که درگیری این دو بردار "تمامیت خواه" طی این سالها بر آیندی صفر داشته،و می بینیم که هم رژیم(خمینی ملعون وجانشین برحقّش خامنه ای رمّال با بکارگیری همه شیوه ها،سرکوب تجمّعات،اعدام هزار  هزار،ترور در داخل و خارج از مرزها،وآخرین تاکتیک مثلا حقّه ای  تحت عنوان اصلاح طلبی) وهم سازمان مجاهدین(مسعود رجوی،با بکارگیری همه شیو ه ها،عملیات چریک شهری وزدن بالاترین مهره های کارساز رژیم،نبرد پیشمرگه ای در کردستان،نبرد جبهه ای یعنی ارتش آزادیبخش،و در آخرین حلقه آویزان شدن به لابی های آمریکائی) برای نابودی هم،هیچ حاصلی(نابودی یکی از طرفین) در برنداشته،وهمچنانکه گفته شد،حاصل این رو در روئی این دوبردار بنا به منطق ریاضی،"متمایل به صفر بوده است،چرا که بردار سوّم که نقش اساسی وتعیین کننده را در این جابجائی وزنه(سرنگونی رژیم)بازی می کند،یعنی توده ملّت در پشت هیچکدام از این بردارهای در گیر رو در رو غایب بوده است.وملّت فقط بهای آنرا پرداخته،لذا توده مردم،پس از امید بریدن ا ز هر دو ،خود به تنهائی وبه کمک فن آوریهای جدید ارتباطی وابتکارات قابل تحسین، دست بکار شده و با هوشیاری کامل از وسط این دوبردار عبور کرده وآنها را در پشت سر خویش سرگردان کرده وهر دو جریان را با ساز خویش به رقص در می آورد،وتا روز سرنگونی که یکی را به زباله دان تاریخ ودیگری را به حال خود رها کرده ودر صندلی خویش مودّبانه بنشاند.

آری حاصل این دوبردار صفر ،
ملّت به پیش !


م – ت اخلاقی
٣ شنبه ٢٧ آبان ١٣٩٣

هیچ نظری موجود نیست: